English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6555 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
master mode U حالت راهبر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
border line U خط راهبر
master slave system U سیستم راهبر پیرو
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
estates U حالت
expressions U حالت
manner U حالت
ill conditioned U بد حالت
pyreticosis U حالت تب
case U حالت
estate U حالت
idiocrasy U حالت
cases U حالت
disposition U حالت
queasiness U حالت قی
unexpressive U بی حالت
predicament U حالت
expression U حالت
predicaments U حالت
self U حالت
status U حالت
situation U حالت
situations U حالت
postures U حالت
postured U حالت
makes U حالت
posture U حالت
tempers U حالت
glass eyed U بی حالت
tempered U حالت
posturing U حالت
attitude U حالت
if U حالت
attitudes U حالت
fettle U حالت
febricity U حالت تب
feverishness U حالت تب
make U حالت
temper U حالت
condition U حالت
phased U حالت
phase U حالت
temperament U حالت
temperaments U حالت
phases U حالت
moods U حالت
state U حالت
state- U حالت
mood U حالت
stance U حالت
stances U حالت
grain U حالت
states U حالت
stated U حالت
stating U حالت
line condition U حالت خط
iciness U حالت یخی
i.c. U حالت اولیه
humanness U حالت انسانیت
grittiness U حالت شنی
ground state U حالت پایه
heat proof quality U حالت نسوزی
defensive U حالت تدافع
hang over U حالت خماری
idiocrasy U حالت مخصوص
idle position U حالت سکون
periodicity U حالت تناوبی
linearity U حالت طولی
crudely U در حالت خامی
resilience U حالت ارتجاعی
fluidity U حالت مایعی
domesticity U حالت اهلی
liquid state U حالت مایع
locative U حالت مکانی
logical state U حالت یک منطقی
possessives U حالت اضافه
possessive U حالت اضافه
thirstily U با حالت تشنگی
dative U حالت برایی
limit state U حالت حدی
lethargically U با حالت سبات
kashruth U حالت جواز
ignition condition U حالت احتراق
in a state of depression U در حالت افسردگی
nervousness U حالت عصبانی
in form U خوش حالت
inactive status U حالت انتساب
incipience U حالت نخستین
incipincy U حالت نخستین
initial state U حالت اغازی
input mode U حالت ورودی
insert mode U حالت درج
isopiestic U حالت فشارمتعادل
jussive U حالت امری
childishness U حالت بچگی
kashrut U حالت جواز
faintly U در حالت ضعف
goutiness U حالت نقرسی
borderline state U حالت مرزی
antisepsis U حالت ضد عفونی
corresponding state U حالت متنافر
counterpoise U حالت تعادل
creaminess U حالت سرشیری
answer mode U حالت پاسخ
deadness U حالت مرده
deliverable state U در حالت تحویل
deplorble condltion U حالت زار
answer mode U حالت جواب
doubtfulness U حالت تردید
doughiness U حالت خمیری
downiness U حالت کرکی
drinking bout U حالت مستی
drive state U حالت سائقی
continuum state U حالت پیوستار
conjugality U حالت زناشویی
balminess U حالت مرهمی
burst mode U حالت پیوسته
chararcter mode U حالت دخشهای
balanced state U حالت متعادل
circuit opening U حالت مدارباز
circumstantiality U حالت وکیفیت
balanced state U حالت متوازن
balanced state U حالت تعادل
automatism U حالت خودکاری
atilt U با حالت حمله
arborescence U حالت شاخهای
colloidal state U حالت کلوییدی
command mode U حالت فرماندهی
amentia U حالت هذیان
drowsihead U حالت نیمخواب
sulkily U با حالت قهر
febile U دارای حالت تب
genitive U حالت اضافه
feminineness U حالت زنانه
feminity U حالت زنانه
final state U حالت پایانی
free wheeling U حالت خلاصی
defensively U حالت دفاعی
defensively U با حالت تدافع
conversational mode U حالت محاورهای
fugitiveness U حالت شخص
gas phase U حالت گازی
glassy state U حالت شیشهای
accusative U حالت مفعولی
facial expression U حالت چهره
affectivity U حالت عاطفی
eburnation U حالت عاجی
eigenstate U حالت انرژی
affectedly U با حالت بخودگرفته
energy state U حالت انرژی
adrenergic reponse state U حالت پر ادرنالینی
equation of state U معادله حالت
equilibrium state U حالت تعادل
erectness U حالت عمودی
exceptional case U حالت استثنایی
excited state U حالت برانگیخته
acedia U حالت خ-لسه
expressive eyes U چشمان با حالت
accidentalness U حالت اتفاقی
vitreus state U حالت شیشهای
lucid interval U حالت افاقه
Lucky you! <idiom> U خوش به حالت!
translucence U حالت زجاجی
translucency U حالت زجاجی
tridimensionality U حالت سه بعدی
trilaterality U حالت سه جانبی
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
2encapsulate
0جملات كه بعد از tobe حالت سوم فعل استفاده مى شود دقيقا چه معنى ميدهند مثل (it is called,it was called)
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com